سلام به همه دوستان.تو این پست تصمیم گرفتم به جای شعر یا
داستان یکی از خاطراتمو بذارم.یکی از بهترین خاطراتمو.......
دو سال پیش بود یعنی سال ۱۳۸۷ و همین موقع ها هم بود
بهمن ماه.رفتیم برای انجام کارای ثبت نام که یه کم به مشکل
خورد و ما هفته آخر اسفند ثبت نام کردیم و تا بریم سر کلاس شد
فروردین ۱۳۸۸.آره دانشگاه قبول شده بودم.اون هم تو مقطع
کارشناسی ناپیوسته.انگار همین دیروز بود.فروردین برای اولین بار
وارد کلاس شدم و دفترچه خاطرات کارشناسی شروع به ورق
خوردن کرد.استادامون- همکلاسی ها و ...................
زندگی خوبی بود.شش ترم را در کنار هم با خاطرات تلخ و شیرین
کنار هم گذراندیم.واقعا بهترین روزای زندگی روزای دانشجویی
است.امروز که دارم این خاطره را می نویسم ۳ روز می شه که ما
رسما فارغ التحصیل شدیم و لیسانس.ولی یه نکته ای هست که
هنوز نمی تونم باور کنم که لیسانس شدم.این خاطره رو هم به یاد
اون روزا نوشتم تا یادی از اون روزای خوب در وبلاگم باشد
به یاد آن روزای شیرین..................
با آرزوی موفقیت برای شما و همه دوستان دانشگاهیم
میریت وبلاگ:پسر آریایی