loading...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو

جسام بازدید : 86 جمعه 29 دی 1391 نظرات (2)

گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود

 

از هر چه زندگی است دلت سیر میشود

 

گویی به خواب بود جوانی مان گذشت

 

اغلب چه زود وقتمان دیر میشود

 

کاری نداریم که کجایی و چه می کنی

 

بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود

 

****** من عاشقم...............عاشق....البته بستگی داره عشق رو تو چی ببینی


 

جسام بازدید : 262 سه شنبه 16 فروردین 1390 نظرات (3)
 

نمی دونم چی بگم فقط می تونم بگم سال نو مبارک

شاید آن روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد

خبر از قلب پر از درد گل یاس نداشت بای این طور نوشت

هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس

                  ((زندگی اجباری است))

                  ((زندگی بیهوده است))

جسام بازدید : 252 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (1)
سلام به همه دوستان.از امروز تا ۳ پست بعدیم تصمیم گرفتم یه گریزی به کارای قبل بزنم و از

شعرهای قبلیم که تو وبم هست استفاده کنم و دوباره اونا رو بذارم.امیدوارم خوشتون بیاد:

                                  ((وصیت نامه))

وصیت من این است در این شب تاریک

که گم شده مردی میان کوچه باریک

نصیحت من این است که در این شب آبی

یابید ستاره ام چز دور٬چز نزدیک

وصیتی دارم با دلی پر از غصه

سفارشی دارم از گلی که نشکفته

سخن بگویم از شکوفه های زیبایی

که از طریق بلا گشته اند افسرده

وصیتی گویم با پرنده غمگین

چه ها٬چه ها گوید این اسیر دل چرکین

وصیتم این است از قفس رها گردیم 

پرکشیم به آسمان و رویم ازین قفس٬همین

جسام بازدید : 240 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
 سرم درد می کنه.حالم به هم می خوره.بدجور دلم تنگ شده بود.بدجور دلم تنگ شده برای 

روزی که.با آرزوی روزی شاد برای خودم از صغیر مرگم بر خیزم.دوست داشتم٬دوست دارم

شادی را طوری در عمق وجودم حس کنم که انگار در میان پرندگانی از جنس محبت و عشق

پرواز می کنم.پرندگانی که با نغمه جاودانه خویش مرا تا سرزمینی ببرند٬خیلی دور٬خیلی 

نزدیک!سرزمینی که هیچ غصه ای نباشد و هیچ دردی توان ضایع کردن شادی نداشته باشد

دوست داشتم٬دوست دارم غم برایم بی اهمیت باشد٬ آن سان که در مقابل هر مشکل کوچک و

بزرگی بگویم.......................دوست نداشتم٬دوست ندارم و دوست نخواهم داشت در جایی

باشم که همه یک صدا فریاد زنند:خدایا چرا نمی توان شاد بود؟ لعنت خدا بر غم!لعنت خدا بر

غصه و دوست نخواهم داشت فریاد بزنم: لعنت خدا بر من!شاید آن روز که همه فریاد غم 

می زنند من در سرزمین شاد و آرامی باشم!شاید......................

شاید این غصه و غم فرصت فکر از ما برد

خلوت عشق و نفس در دل دریاها مرد

شک ندارم که در این وسعت و تنهایی غم

کورسو نوری بیامد و مرا با خود برد

مگه نه؟...................................

***پ.ن:قرار بود تا سه پست بعدی از شعرای قبلیم استفاده کنم ولی بنا به دلایلی ترجیح دادم این

کارو بذارم تو تا بعدا از شعرای قبلیم استفاده کنم

جسام بازدید : 254 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
دلی پر خون همی دارم ازین دنیای نافرجام

در این دنیا همی نوشم کمی ازمی٬کمی از جام

کمی غصه٬کمی شکوه دلم از غصه نابود است

در این دنیای وانفسا منم آن زنده ناکام

سکوتم برتر از فریاد٬نگاهم موج اقیانوس

در این دریا در این امواج منم آن غرق در کابوس

در این کابوس بی پایان منم چون مرغ زندانی

که این مرغک همی میرد در این زندان ظلمانی

دلی پر خون همی دارم از این دنیای ظلمانی

که چشمانم دمی گریان شود از غربت شادی

 

***:از سروده های قبلی خودم

جسام بازدید : 254 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
 

دلم در زندگی غرق است اما 

ندارم من امیدی٬اتکایی

به ظاهر قلب من شاد است اما

دلم موصول مرگ وصل تباهی

در این دنیا وصیت می کنم من

سفارش می کنم بر مهربانی

ولی درد از که گویم با که گویم

همه تنها و بی پشت و پناهی

سخن از مرگ می گویم دمادم

ولی یادم نیاید مرگ گاهی

دلم از بی کسی پوسیده پایان

ندارد این دل من غمگساری

سفارش می کنم بر سنگ قبرم

در این دنیا همی اشکی فشانید

وصیت می کنم بر خاک گورم 

دمی یک شاخه گل از غم نشانید

 

جسام بازدید : 302 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
 

ترا ای اهورا مزدا می پرستم که قانون اثنا را بنیان نهادی و آبها و گیاهان را آفریدی.کل جهان و

همه نعمتهای نیکرا آفریدی .میستاییم روان یلان و پهلوان مردان و زنان نیک اندیشی که با وجدان

نیکبر ضد بدیها بر می خیزند و می ستاییم مردان و زنان نیک اندیش و جاودانی را که همواره

با منش پاک زندگی می کنند.

 

***پیشاپیش سال جدید را به همه شما تبریک و برای همه شما آرزوی شادی در سراسر

سال دارم

 

 

حسام

جسام بازدید : 289 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
 

نظر سنجی ۱:

مطالب این وبلاگ را چگونه ارزیابی می کنید؟

 

*******لطفا نظرات خود را بی هیچ گونه تعصب خاص یا ..........بیان کنید.تمام 

نظرات پیشنهادات و انتقادات را با گوش جان پذیرایم

 

با تشکر مدیریت وبلاگ

پسر آریایی

جسام بازدید : 289 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
سلام.بالاخره بعد از سه هفته امروز امتاحانام تموم شد و من اومدم.اولین پستم مربوط به جشن

ترگانه که یکی از اعیاد ایران باستان به شمار می ره:

این جشن علاوه برتلاقی کردن روز و ماه به پرتاب تیر جاودانه آرش کمانگیر نیز نسبت داده

شده.آرش قهرمان ایران با پرتاب تیری از فراز کوهی در تبرستان مرز کشور ایران و توران

را مشخص کرد و خودش از شدت فشار پرتاب در راه ایران جان سپرد

جسام بازدید : 315 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
                                  

  چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار 

تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیذلب بگی: 

گل من باغچه نو مبارک. 

سلام.سلامی به شیرینی عشق و تلخیه..................... 

نمی دونم تلخی اون چطوری برات بگم .ولی گویا مجبور به 

گفتن هستم و تو مجبور به شنیدن.پس می گم می گم در حالی 

که اشکام رو گونه هام سرازیره.میگم و گریه می کنم به قول 

شاعر که می گه:  

(من امشب واسه تو نامه نوشتم اما اشکام همه رو نامه چکیده) 

آره گل من می دونم که می دونی که چی می خوام بگم.لحظه  

وداع نزدیکه.از این به بعد هم تو دیگه نمی تونی منو ببینی 

شاید هم نتونی منو پیدا کنیمی ونم که قلب تو هم مثل قلب من 

شکسته و حکم پرنده ای رو داریکه پر و بالش رو چیده باشند 

و در کنج قفس زندانی باشد.ولی باید یادمان باشد: 

((با بال شکسته پرکشیدن هنر است))  

خوب می دونم الان چه حسی داری.دلت نمی خواد از این  

قفس رها بشی.می دونم که نمی خوای جفت خودت رو تو قفس  

تنها بذاری.ولی چاره ای نیست.او هم مجبوره قفس رو ترک  

کنه ولی از مسیر دیگه ای بره.اما اگر خواست زمانه باشد 

او دوباره به سوی تو بازخواهد گشت  وگرنه..............

                     امان از بازی روزگار 

حرف دیگه ای نمونده فقط یک جمله را از زبان این  

عاشق افسرده بپذیر: 

         (( پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است ))                                   

جسام بازدید : 265 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
 

بوسه ای بر قرآن

می زنم در دل شب

اشک ریزان به دعا

می مانم زیر لب

بر لبم راز و نیاز 

می روم سوی خدا

من تک و تنهایم 

عاشق رب و خدا

هیچ کس با من نیست

من تک و تنهایم

کس نمی داند من 

در چه احوالاتم 

دم به دم تا دم صبح

عاشقانه بی ریا

من دعا می خوانم

نزد درگاه خدا

در دلم آشوب است 

اشک بر دیده روان

بغض در عمق گلو

دستها به آسمان

یادم آید دیشب 

در پس رازو نیاز

شوقی در من شد پدید

هست این ماه نیاز

رمضان ماه خدا

بر شما تبریک باد

روزه هاتان مقبول

قلبتان نزدیک باد

 

جسام بازدید : 255 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
تو وب یکی از دوستان با سوالی بر خورد کردم که منو به فکر فرو برد با کسب اجازه  از

این دوست عزیز این سوال رو مطرح می کنم.

همه ما بالاخره روزی از این جهان رخت سفر می بندیم.سوال اینه که:

دوست دارید روی سنگ قبرتون چی بنویسند؟

با تشکر از وبلاگ: ساعت وحشت(در لیست لینکهای من موجود است)

جسام بازدید : 246 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
 

چنان از رندگی دلتنگ و دلگیرم

که روزی از همین روزا می میرم

در این اوقات پر شور جوانی 

ندارم من امید با قلب پیرم

چنان از زندگی دلتنگ و دلگیرم

به جز مردن رهی در پیش نمی بینم

در این دنیای کابوس وار فانی

به جز مردن رهی در پیش نمی گیرم

چنان از زندگی دلتنگ و دلگیرم

که روز مرگ خود را جشن می گیرم ****

 

پ.ن۱: این بیت آخر رو از پشت یکی از صندلی ها تو دانشگاه

پیدا کردم و یه جورایی کامل ترش کردم.و نمی دونم شاعرش کیه

پ.ن۲: تو کانل کردن این شعر زیاد سعی نکردم که قافیه و ردیف 

رو متناسب هم بیارم.امیدوارم خشتون بیاد

جسام بازدید : 271 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
 

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگی است دلت سیر می شود

کاری نداریم که کجایی و چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

 

*****۱-اول اعلام می کنم که این وبلاگ با این پست دوباره

فعال شد

۲-تشکر می کنم از همه دوستانی که با نظرات 

خودشون نسبت به من لطف داشتن و خواستن من بر گردم

۳- وبلاگ فعال شد ولی چون ایام امتحانات دانشگاست

پست بعدیم هفته آینده خواهد بود

۴-این شعرم از روی یه دیوار تو دانشگاه برداشتم به عنوان

آخرین خاطره از دوران دانشجویی.

جسام بازدید : 312 دوشنبه 15 فروردین 1390 نظرات (0)
 

سلام به همه دوستان.تو این پست تصمیم گرفتم به جای شعر یا

داستان یکی از خاطراتمو بذارم.یکی از بهترین خاطراتمو.......

دو سال پیش بود یعنی سال ۱۳۸۷ و همین موقع ها هم بود

بهمن ماه.رفتیم برای انجام کارای ثبت نام که یه کم به مشکل 

خورد و ما هفته آخر اسفند ثبت نام کردیم و تا بریم سر کلاس شد 

فروردین ۱۳۸۸.آره دانشگاه قبول شده بودم.اون هم تو مقطع 

کارشناسی ناپیوسته.انگار همین دیروز بود.فروردین برای اولین بار

وارد کلاس شدم و دفترچه خاطرات کارشناسی شروع به ورق 

خوردن کرد.استادامون- همکلاسی ها و ...................

زندگی خوبی بود.شش ترم را در کنار هم با خاطرات تلخ و شیرین

کنار هم گذراندیم.واقعا بهترین روزای زندگی روزای دانشجویی

است.امروز که دارم این خاطره را می نویسم ۳ روز می شه که ما

رسما فارغ التحصیل شدیم و لیسانس.ولی یه نکته ای هست که 

هنوز نمی تونم باور کنم که لیسانس شدم.این خاطره رو هم به یاد

اون روزا نوشتم تا یادی از اون روزای خوب در وبلاگم باشد

به یاد آن روزای شیرین..................

با آرزوی  موفقیت برای شما و همه دوستان دانشگاهیم

 

میریت وبلاگ:پسر آریایی

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 30
  • بازدید کلی : 6,454