چنان از رندگی دلتنگ و دلگیرم
که روزی از همین روزا می میرم
در این اوقات پر شور جوانی
ندارم من امید با قلب پیرم
چنان از زندگی دلتنگ و دلگیرم
به جز مردن رهی در پیش نمی بینم
در این دنیای کابوس وار فانی
به جز مردن رهی در پیش نمی گیرم
چنان از زندگی دلتنگ و دلگیرم
که روز مرگ خود را جشن می گیرم ****
پ.ن۱: این بیت آخر رو از پشت یکی از صندلی ها تو دانشگاه
پیدا کردم و یه جورایی کامل ترش کردم.و نمی دونم شاعرش کیه
پ.ن۲: تو کانل کردن این شعر زیاد سعی نکردم که قافیه و ردیف
رو متناسب هم بیارم.امیدوارم خشتون بیاد